سوال من.....
|
|
تا حالا شده 1سوالی داشته باشین ولی از ترس اینکه نتونین جوابشو تحمل کنین نپرسین؟
برای من اتفاق افتاد.....
1سوال خیلی مهم داشتم....خیلی مهم.....
و جرات شنیدن جواب احتمالی رو نداشتم....
زجه میزدم....اشکام بند نمیومد.....نمیتونستم نفس بکشم......
ولی نپرسیدم....
تحمل جواب رو نداشتم.....
نداشتم.....
نداشتم......
ارادتمند نگار
نظرات شما عزیزان:
رهگذر 
ساعت19:27---25 خرداد 1395
خارج از موضوع
از دیشب یک کتاب دست گرفتم به نام « حکمت های پنهان در معماری ایران » مولف : مهندس حبیب الله پور عبدالله ، بعضی از قسمت های کتاب جالب ه پیشنهاد میکنم حتما کتاب رو بخونید. پاسخ:دوستان بخونین
یه دوست 
ساعت18:28---25 خرداد 1395
سلام ...
نگار عزیز اینجور که معلومه بد جوری شیدا شدی ...
واقعا هست یا نه ! یا سبک و سیاق نوشتنت اینجوریه ؟
بیا بیرون ...
بهترین روزهای عمرت ، بهترین روزهای زندگی ات داره سپری میشه ولی تو جای دیگه سیر می کنی ...
دوست من ... باید به خودت کمک کنی ، از این حال و روز دربیای ، فقط خودت می تونی به خودت کمک کنی .
پاسخ:سلام.بله.بدجوری شیدا شدم.حق با شما است.
اشتا 
ساعت15:11---25 خرداد 1395
سلام خانم دکتر نگران شدم چی شده؟بله برای من خیلی تا حالا پیش اومده پاسخ:ممنون آشتا جان
|
سه شنبه 25 خرداد 1395برچسب:, |
|
|
|